ثمین

دفتر عشق(شعر)

سینه ام خسته است

وگلویم خسته ترازبغض هایی که به سینه داده ...

مرا رها کردی من هم مارا

ما هم رهاکردیم سینه را از عشق از عشق

خواب هارادرعشق

می بنیم در عشق

+نوشته شده در برچسب:عشق,عاشق,مرام عشق,داود,ثمین,پارسیان,مادر,عشق ورزیدن,عشق مبهم,عشق های مرده,,ساعتتوسط داوود الماسیان | |

هرجاکه بری خواهم آمد...

هرچه گویی اطاعتخواهم کرد...

دردهایت را تحمل خواهم کرد..

فقط کاش که زود تربرگردی...

نبودت را تحمل نمی کنم...

 

+نوشته شده در برچسب:رفتن عشق,تنها گذاشتن,تنهایی,داود الماسیان,ثمین,دوست دارم,,ساعتتوسط داوود الماسیان | |

یه شب یه روز یه ماه یه سال

ی عمره که می گردم  برپا

مثل یه کبوتربی پروبال

میرم همه جا

یه روز دیدم گم شددل وجونم

دورافتادم ازآشیونم

بی خونمونم سرگردونم

بیا به خوابم

------------

سلطان قلبم کجایی کجایی

رفتی زقلبم به شادی گشایی

دروازه های بهشت طلایی اما صدافسوس

رفتی وبردازکفم زندگانی

عشق وامیدمرا درجوانی

رفتی کجا ای که دردم ندانی دردم ندانی

-----------------

قربون میرم اون خداراخدارا

لطفش به هم میرسونه دلارا دلارا

حل میکنه رحم به اون مشکلارا

شکرت خدایا

گذشته دیگه گذشته گذشته

این فتنه ها بازی سرنوشته

+نوشته شده در برچسب:سلطان قلبم,حیران,ئداود,ثمین,,ساعتتوسط داوود الماسیان | |

لابه لای آه دلم، یه غصه فریاد می کشه

اشکامو مخفی می کنم اما چشام داد می کشه

زخمی که توی سینمه ، هیچ جوری مرهم نداره

به یاد یک حرم شبا، تا صبح دلم عزاداره

این روزا روضه می گیرم، به یاد روضه ی غمش

روم نمیشه بگم شده، چه ها به صحن و حرمش

خنده هامون گریه دارن، فصل عزا و شادیه

دلم خراب حرمه، آقام امام هادیه

قامت گلدسته تو، اگه یه ذره خم شده

کی گفته بغض دشمنت ، میون ماها کم شده

سینه زنت تا عمر داره، به داشتن تو می نازه

پا بده با سرش می آد، صحن و سرات و می سازه

یه روز می آد که اون حرم، تو گریه ها جا می گیریم

توی طواف سینه زنات ، شور یا زهرا می گیریم

شما امامی و عزیز، اما شکسته حرمت

عرش خدا آتیش گرفت ، تو شعله های غربتت

گوشه زندان می چکه ، بارون ز چشمای شما

آقا چرا ورم داره ، زیر کف پای شما

تشنگی اذیت می کنه ، عطش نشسته تو گلوت

میگن جای تازیانس ، آقا به روی سر و روت

چند ساله بین زنجیرا ، نشسته در تاب و تبی

چند ساله که عزادار روضه ی عمه زینبی

چند ساله که صحن خونت ، پرچم لاله می زنیپ

ناله ی غسل کفن ، طفل سه ساله می زنی

همه می دونن خون ما ، وصل به رگ های شماست

همه می دونن شونمون ، زخمی داغ کربلاست

هرجا بریم آخرش، گریمون توی شور و شین

اینه که مستی می کنیم ، فقط با ذکر یا حسین

+نوشته شده در برچسب:یا حسین,حسین ع ,حیران,ماتم سرا,اهل بیت,ساعتتوسط داوود الماسیان | |

واي خدا چه كيفي مي داد توي هواي خنك،  صداي بارون، بوي بارون وای
زندگی با همه بالا و پایین هاش ... لذتی داره که اگه فقط یه لحظه بتونی از دست دادنشو
تجربه کنی 

میفهمی چقدر شیرینه.. 

چی میشود بارون بودم،میپریدم رو صورت

سُر میخوردم پایین،یا که بالا،رو ابروهای کمون ترت

چی میشد بارون بودم،بی اجازه روی لبات

رنگ می کردم خودمو،احساس می کردم نفست

چی میشد بارون بودم ،یک هو میرفتم تو لباست

که با اون گرمای تنت،نفوذ میکردم به دلت

................

این چه حسیه ؟ انگار بهش معتادم  

اخه این کیه؟ که دلمو به جز اون به کسی ندادم  

واسم عجیبه انقدر وابستم 

منی که چشمامو همیشه رو همه میبستم

ای ای عاشقشم 

ای ای دیونشم

حتی یه لحظه دیگه

از اون دور نمیشم

+نوشته شده در برچسب:وای خدا,ماهی,ثمین,داود,ثمن,دوست دارم,حیران,ماتم سرا,ساعتتوسط داوود الماسیان | |

عشق آدم را به جاهای ناشناخته می برد

مثلا

به ایستگاه های متروک

به خلوت زنگ زده ی واگن ها

به شهری که

فقط آن را در خواب دیده...

وقتی عاشق شدی

ادامه ی این شعر را

تو خواهی نوشت...

+نوشته شده در برچسب:حنگ,عشق,عاشق,سرباز,تنهایی,داود,ثمین,دوست دارم,,ساعتتوسط داوود الماسیان | |

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغ‌ها میکند 

پرهایش سفید می‌ماند، ولی قلبش سیاه می‌شود... 

دوست‌داشتن کسی که لایق دوست‌داشتن نیست، 

اسراف محبت است

 

دکتر علی شریعتی

+نوشته شده در برچسب:دکترعلی شریعتی,داود,ثمین,ثمن,دوستی,ساعتتوسط داوود الماسیان | |